دروغ های قانون جذب چه مواردی است؟ قانون جذب واقعیت دارد و عمل هم میکند اما مشکل این است که این قانون بهطور کامل بیاننشده است. فکر کردن به آنچه میخواهیم برای به دست آوردن آن تنها یک بخش بسیار کوچک از قانون راز است که حتی در صورت انجام درست سایر بخشهای آن قابل صرفنظر کردن است. یعنی بخش بسیار غیر مهم این قانون است.
اما متأسفانه در فیلم و کتاب راز بسیار روی آن تأکید شده و بخشهای دیگر اصلاً مطرح نشده است. بسیاری با تکیه بر این فیلم و کتاب روزها و ماههای متمادی به فکر کردن و تصویرسازی ذهنی پرداخته و هیچ نتیجهای نگرفتهاند.
با اطمینان کامل، با فکر کردن و تصویرسازی ذهنی هیچ اتفاق مهمی در زندگی شما نخواهد افتاد.
جمله بسیار مهمی از انیشتین میگوید:
احمقانه است که انتظار داشته باشیم که همان کارهای همیشگی را تکرار کنیم اما انتظار اتفاقات متفاوتی را داشته باشیم.
چطور میتوان توقع داشت که همان عادتهای قبلی و همان باورها و زندگی قبل را داشته باشیم، اما فقط با فکر کردن به چیزهای خوبی که دوست داریم آنها را به دست آوریم؟
دوستان عزیز جهان بر اساس اصول و مکانیزم بسیار منظم و قاعدهمندی فعالیت میکند و هرگز نمیتوان این اصول و قواعد را تغییر داد. هزاران سال است که جهان با همین اصول و قواعد فعالیت کرده و انتظار اینکه فکرهای ما و تصویرسازیهای ما بتواند باعث شود این اصول در مورد ما به شکل متفاوتی عمل کند بسیار بچهگانه است.
اما در ابتدای این مطلب عنوان شد که قانون راز وجود دارد و جواب هم میدهد. پس چگونه؟
در فیلم راز به این مطلب اشاره میشود که این قانون سالها توسط ثروتمندان استفاده شده و آنها هرگز نخواستهاند درباره آن مطلبی بگویند و این راز را فاش کنند. متأسفانه حتی سازندگان راز هم این کار را نکردند. تنها سخن راست این فیلم همین است که رازی وجود دارد که مخفی نگهداشته شده است. اما آنها هم این راز را فاش نکردند. درواقع آنها هم صرفاً به بیان بخش بسیار ابتدایی و بیاهمیت این قانون پرداختهاند.
در قرآن داریم که سرنوشت هیچ ملتی تغییر نمیکند تاز مانی که خود آنها تغییر کنند. این موضوع جزو اصول جهان است. شما تاز مانی که تغییری در خود ایجاد نکنید سالها هم که تصویرسازی انجام دهید هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.
برای دیدن تغییر در بیرون باید در درون تغییر کرد. و این تغییر درون است که مهمترین و اساسیترین بخش قانون راز است. و هنوز هم مخفی نگهداشته شده است.
خلاصه کتاب راز این است:
به هرچه بیندیشید به همان دست مییابید.
و همینطور هرکسی به همان تبدیل میشود که به آن میاندیشد.
اما متأسفانه به شیوه بسیار بچهگانهای اینکه به هرچه بیندیشیم به فکر کردن تشبیه شده است.
این اندیشیدن به معنای این نیست که ساعتها بنشینیم و به چیزی فکر کنیم و بعد انتظار داشته باشیم جهان هستی برخلاف قواعد خود بدون آنکه ما تغییری کرده باشیم چیزهای دیگری را به ما بدهد.
بهمنظور سادهتر کردن هرچه بیشتر این قانون و برای آنکه افراد بیشتری جذب آن شوند تا جای ممکن این قانون سادهشده و بخشهای اصلی و مهم آن حذفشده است.
برای آنکه متوجه اشتباه در برداشت از کلمه اندیشیدن شوید اجازه بدهید یک مثال ساده بزنم.
فرض کنید شما دوست دارید یک ماشین فوقالعاده مثلاً یک بنز یا تویوتا یا هرماشین دیگر بخرید.
طبق قانون راز شما هر شب به آن فکر میکنید و خور را در آن تجسم میکنید اما هیچ اتفاق حتی معمولی هم نمیافتد. شما ساعتهای متمادی و روزهای زیادی به آن فکر کردهاید.
حالا فرض کنید که واقعاً پول خرید این ماشین را دارید و قصد دارید آن را بخرید. دقیقاً از زمانی که تصمیم میگرید ماشین خاصی را بخرید هنگام خروج از منزل و د ر خیابان تعداد زیادی از این ماشین را میبینید. احساس میکنید که چقدر این ماشین نسبت به قبل زیاد شده است. اما اینگونه نیست. این ماشینها همیشه در خیابان بودهاند و شما هم همیشه آنها را میدیدهاید. اما به دلیل اینکه برای شما اهمیتی نداشته است مغز شما به نجوی رفتار میکرده که اصلاً متوجه آنها نمیشدهاید.
اما حالا چون به آن ماشین فکر میکنید مغز شما تشخیص میدهد که این ماشین برای شما مهم است و بنابراین شما را متوجه وجود آن میکند.
در هر دو حالت شما به آن ماشین فکر میکنید اما در حالت اول هیچ اتفاقی نمیافتد درحالیکه در حالت دوم شما بهوضوح یک تغییر را احساس میکنید. شما آن را بیشتر میبینید.
چرا؟ چون فکر کردن شما در حالت دوم یک اندیشیدن فعال است. اما در حالت اول اندیشه منفعل.
این یک مثال بسیار ساده بود که نشان میدهد چقدر در توضیح معنای اندیشیدن یا فکر کردن تفاوت وجود دارد.
و کار به همینجا هم ختم نمیشود. موارد بسیار مهمتری وجود دارد که در قانون راز اشاره نمیشود.
مثلاً اینکه گفته میشود باور داشته باشید که آن ماشین یا خانه را دارید. و این باور فقط به این شکل که احساس کنید درون آن هستید و آن را کاملاً تجسم کنید مطرح میشود. اما اینطور نیست. شما برای اینکه باور داشته باشید آن ماشین رادارید باید باور داشته باشید که مالک آن هستید و بنابراین باید باورهای شما همگی شبیه باورهای کسی باشد که میتواند مالکان باشد.
اینکه شما باورهای یک انسان فقیر را داشته باشید و خودتان ثروتمند نباشید و باورتان ثروتمند نباشد هرگز با تجسم یک ماشین به آن نمیرسید.
شما قبل از پولدار شدن باید ثروتمند شوید. اگر ثروتمند شدید حتماً پولدار هم میشوید.
مدتی پیش به رستورانی رفته بودم که تعریف آن را از دوستی شنیده بودم. غذاهای بسیار متنوع و بسیار خوشمزه. غذاهایی که هر سلیقهای را ارضا میکرد و مناسب همه افراد بود. وارد رستوران شدم و پشت یک میز نشستم و منتظر ماندم تا گارسون با منو بیاید و سفارش بگیرد اما هرچه نشستم خبری از گارسون نشد. درحالیکه میزهای کناری مشغول خوردن غذاهای بسیار خوشمزه بودند و من با حسرت به آنها نگاه میکردم. مدتی منتظر ماندم تا کسی برای من هم غذا بیاورد اما خبری نشد. بعد که دقت کردم متوجه شدم که هرکس بنا به سلیقه و نیاز خود از غذاهای روی میز که بهصورت سلفسرویس بود انتخاب کرده و مشغول میشود و درواقع کسی نیست که برای کس دیگری غذا بیاورد.
بلند شدم و برای خودم غذا کشیدم و مشغول شدم.
این داستان شبیه داستان زندگی بسیاری از ماست. ما منتظریم تا کسی پیدا شود و به ما کمک کند که زندگی خود را بسازیم و آن را سامان بدهیم. منتظریم تا روزی بیاید و با کمک کس دیگری از وضعیت فعلی خود خارج شویم. نشستهایم و با حسرت به آنچه دیگران دارند نگاه میکنیم و انتظار داریم که توسط فرد دیگری نیازهای ما برآورده شود. درحالیکه تا زمانی که خودمان بلند نشویم و تصمیم نگیریم که اقدامی انجام دهیم هیچ اتفاقی در زندگی ما نخواهد افتاد. هرکس خودش و تنها خودش مسئول زندگی خودش است و تنها کسی که در زندگی هرکس باعث اتفاقات خوب یابد میشود خود اوست.
زندگی فعلی ما هرچه هست چیزی است که خودمان ساختهایم و انتخاب کردهایم و هیچکس غیر از خودمان در آن دخیل نیست. اگر اوضاع خوب است و موافق میل ما فقط خودمان بوده ایم که باعث آن بودهایم. اگر اوضاع خوبی نداریم و راضی نیستیم هیچکس غیر از خود ما در آن مقصر نیست. هرکس در هر وضعیتی که هست دقیقاً در شرایطی است که لیاقت آن را دارد. اگر معتقدیم که لیاقت ما بیش از این چیزی است که در حال حاضر داریم باید بدانیم که خودمان این شرایط را ایجاد کردهایم.
خطرناکترین و بدترین باور ممکن این است که منتظر باشیم کسی دیگر به کمک ما بیاید و احساس کنیم و یا فکر کنیم که موفقیت ما و خوشبختی ما درگرو اقدام شخص دیگری است.
اگر حتی یک درصد موفقیت شما بستکی به شخصی غیر از خودتان دارد قطعاً شما باور درستی ندارید. و متأسفانه با این باور هرگز به موفقیت نمیرسید.
نه گذشته شما و آنچه برای شما اتفاق افتاده تقصیر دیگران بوده و نه آینده شما بستگی به دیگران دارد. دوست عزیز من اگر موفقیت شما بستگی به این دارد که اگر فلان شخص شما را تأیید کند اگر فلان مدیر شما را استخدام کند اگر در فلان آزمون موفق باشید و هزارها اگر دیگر مطمئن باشید که هرگز موقف نمیشوید. مطمئن باشید.
بار دیگر تأکید میکنم اولین و مهمترین راز موفقیت این است.
آنچه اکنون هستم فقط به دلیل رفتارها و تصمیمهای خودم است و هیچکس هیچ دخالتی در ایجاد شرایطی فعلی برای من نداشته است. و موفقیت من فقط و فقط درگرو تصمیمات و اقدامات خودم است و هیچ شخص دیگری تمی تواند تأثیری در موفقیت من داشته باشد.
تا زمانی که به این دو مطلب باور و ایمان نداشته باشید هرگز موفق نخواهید شد. چراکه همواره برای مشکلات و شکستها به دنبال مقصر میگردید. و همواره بهانهای خواهید داشت که به دلیل رفتار کس دیگری بود که موفق نشدید. دوستان من این باور اصل اولیه و کلیدی موفقیت است. تنها شخص تأثیرگذار روی زندگی شما و سرنوشت شما و خود شما تنها و تنها خود شما هستید. اگر این جملات را صدها بار مرور کنیم بازهم کم است.
اگر یک فلج مادرزاد نتواند قهرمان دو المپیک شود تنها و تنها خود او مقصر است و نه هیچکس دیگر.
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
خیلی خیلی تأثیرگذار بود.
طولانی اما لذت بخش
ممنون از سایت خوبتون
درود بر شما
بسیار زیبا و من هم با دیدگاه شما راجع به این موضوع کاملا موافقم …
شاد ، برقرار و سلامت باشید ….