آیا به سبکی زندگی میکنید که همواره میخواستهاید؟ یا خود را با وضعیت موجود وفق دادهاید؟ اگر به نقطهای رسیدهاید که فکر میکنید دیگر رشد نمیکنید، احساس میکنید که در زندگی گیر کردهاید یا میدانید که از تمام پتانسیل و استعداد خود استفاده نکردهاید، هنوز خیلی دیر نشده است. میتوانید با برنامه ریزی مجدد ضمیر ناخودآگاه خود به تمرکز و عزمی لازم برای طراحی یک زندگی سرشار از رضایت، شادی و اشتیاق دست یابید. اغلب ما تصور مبهمی در رابطه با آنچه فکر میکنیم سزاوار آن هستیم، داریم. زمانی که زندگی از مسیری که به سادگی برای آن در نظر گرفته ایم فاصله میگیرد ، ما را ناامید و ناراحت میسازد. با خود میگوییم، “چرا این اتفاق رخ میدهد؟” . این نارضایتی میتواند بر ما غالب شود؛ ممکن است ما را تحریک کند تا تغییری ایجاد کنیم.
اما ضمیر ناخودآگاه ما نیز میتواند بر علیه ما باشد. لذا، بسیاری از ما به داشتن حس سرخوردگی و ناراحتی برعلیه خود و تخریب هرگونه موفقیت احتمالی خاتمه میدهیم. ما شروع به فکر کردن به این موضوع میکنیم که ما سزاوار شرایط بهتری هستیم و حتی ممکن است برای چند روز کمی بیشتر و سختتر نیز کار کنیم. اما به جای دست به اقدام زدن و تلاش برای تغییر مداوم، ما به همان جایی که فکر میکنیم به آن تعلق داریم -در شغل ، امور مالی ، روابط ، سلامتی ، و احساس کلی سلامتی و خوشی باز می گردیم. چه می شود بر خود کنترل داشته باشید و یاد بگیرید چگونه ذهن خود را مجددا برنامه ریزی کنید؟ چه میشود، میتوانستید راستای تمرکز خود را تغییر جهت دهید و زندگی خود را به یک شاهکار تبدیل کنید.
ضمیر ناخودآگاه شما کلید موفقیت است – و می توانید آن را مجدد برنامهریزی کنید. اگر میخواهید به سبکی که دوست دارید و میپسندید، زندگی کنید، زمان تصمیمگیری ، تعهد و مصمم بودن فرا رسیده است. آنچه ما میتوانیم در زندگی انجام دهیم تغییری برای ما ایجاد نمیکند – بلکه تغییر با آنچه انجام خواهیم داد رخ خواهد داد. زمان بهتری برای کنترل مجدد ذهن خود و ایجاد چشم اندازی بهتر از اکنون وجود ندارد.
قدرت ذهن غیرقابل انکار است. پرورش این امر مسلم – آن باور و ایمان ژرف به خود – مستلزم درک نحوه اعمال برنامهریزی ضمیر ناخودآگاه است.
ضمیر ناخودآگاه چیست؟
ناخودآگاه بخشی از ذهن ماست که بدون نیاز به تفکر فعال در رابطه با آنها تصمیمگیری میکند. این ضمیر ناخودآگاه متفاوت از ضمیر آگاه است ، که در بردارنده ی افکاری است که میدانیم در هر لحظه در ذهن ما هستند. همچنین متفاوت از ضمیر ناخودآگاهی است که در بردارنده ی رویدادها و تجربیات گذشتهای است که ما اصلا آنها را به خاطر نمیآوریم.
یادگیری نواختن یک ساز مثال خوبی از چگونگی عملکرد ضمیر ناخودآگاه است. در آغاز، باید به تفسیر نتهای موسیقی نوشته شده روی صفحه و حرکت دادن انگشتان خود برای نواختن هر نت بیاندیشید، اما با تمرین ، متوجه میشوید که میتوانید هر آهنگی که میخواهید را انتخاب کرده و بنوازید.
ضمیر ناخودآگاه فراتر از یادگیری مهارتهای جدید است. ضمیر ناخودآگاه در پردازش اطلاعات دخیل است و بر تمام آنچه میاندیشیم، میگوییم و انجام میدهیم، تأثیرگذار است. ضمیر ناخودآگاه اعتقادات و ارزشهای ما را ذخیره میکند ، خاطرات ما را معین میکند و اطلاعات اطراف ما را زیر نظر دارد و تصمیم میگیرد که چه چیزی را به ضمیر خودآگاه ارسال کند و چه چیزی را برای بعد ذخیره کند. این ضمیر ناخودآگاه بر تمامی لحظههای زندگی ما تأثیر گذار است – و خیلی از ما حتی چیزی در رابطه با آن نمیدانیم.
لذا، برنامهریزی مجدد ضمیر ناخودآگاه شما چقدر طول میکشد؟ به طور متوسط، این امر حدود سه تا چهار هفته زمان لازم دارد- اما ممکن است بیشتر نیز طول بکشد. پاسخ این سوال به درجه اصلاح ناپذیری رفتاری که میخواهید آن را تغییر دهید، و همچنین باورهای محدود کننده شما بستگی دارد.
مراحل برنامه ریزی مجدد ضمیر ناخودآگاه
شما لازم است که برای یادگیری نحوه برنامه ریزی مجدد ضمیر ناخودآگاه خود جهت دستیابی به موفقیت به روشی که تونی در ویدئو توصیف میکند ، سه مرحله را دنبال کنید که ذهنیت شما را تغییر داده و باعث میشود که در جهتی درست تمرکز کنید.
مرحله 1: تصمیم بگیرید
اولین قدم این است که لازم است به شفافیت مطلقی در رابطه با آنچه که میخواهید، بدست یابید. یاد بگیرید که چگونه بیش از حد فکر نکنید و بر اهدافتان تمرکز کنید. نتیجه مورد نظر شما چیست؟ بازکردن قفل یک زندگی خارق العاده از نظر شما چگونه است؟ شفافیت قدرت است. هرچه بیشتر در این مورد میاندیشید، جزئیات بیشتری را مشخص میکنید و دیدگاه شما قویتر و تاثیرگذارتر خواهد شد. این امر یک نقشه ضمیر ناخودآگاه ایجاد میکند و ابزار لازم را برای تبدیل این دیدگاه به واقعیت در اختیار مغز شما قرار میدهد.
آیا میخواهید ذهن خود را مجددا برنامهریزی کنید؟ مشاجرهای را با همسرتان در نظر بگیرید. وقتی با یکی از عزیزانمان بحث داغی میکنیم، ما اغلب خود اختلاف را فراموش میکنیم و تنها بر شنیده شدن حرفهایمان – بر آخرین حرف ، برنده شدن در مشاجره تمرکز میکنیم. دیگر مراقب لحن و تن صحبت کردن خود نخواهید بود و با همسر خود با ملایمت سخن نمیگویید و مانند یک دشمن با او رفتار میکنید. این نحوه برخود روشی سریع برای تبدیل بحث و مشاجره به چیزی بسیار بدتر میباشد.
در عوض، سکوت کنید و از خود بپرسید: “چرا من در وهله اول بحث میکنم؟” شما برای مبارزه نمیجنگید ؛ شما در مورد چیزی اختلاف نظر دارید و به دنبال راه حل این اختلاف نظر هستید. وقتی بر هدف پیروزی تمرکر میکنید، دیگر نمیتوانید بر مشکل واقعی متمرکز شوید. زمانی که این موضوع را در نظر بگیرید، قادر خواهید بود تا بر حل مشکل اصلی تمرکز کنید و به روشی موثر مغز خود را جهت استفاده از منابع آن مجدد برنامهریزی کنید و به نتیجه مورد نظر خود در همان لحظه دست یابید.
برنامهریزی مجدد ناخودآگاه با تصمیمگیری در مورد آنچه در حال حاضر و در آینده میخواهید و تمرکز بر روی آن شروع میشود. به مغز خود جهت دهید. همانطور که تونی میگوید ، جایی که تمرکز و اندیشیدن صورت میگیرد، انرژی جریان مییابد. به لحاظ جسمی ، مالی ، احساسی و روحی در کسب و کار و زندگی شخصی خود چه میخواهید؟ تصمیمی بگیرید که مایل به اتخاذ آن نیستید و دیگر حاضر نیستید به روشی که در حال حاضر زندگی میکنید، زندگی کنید. دیدگاههای خود را در رابطه با آنچه به دنبالش هستید تنظیم کنید و شروع به برنامهریزی مجدد مغز خود را نمایید.
مرحله 2: تعهد
بعد از اینکه تصمیم گرفتید چه میخواهید ، متعهد بودن مرحله بعدی در برنامهریزی مجدد ناخودآگاه است. ذهن خود را از ترس وعدم اعتماد بنفس خلاص کنید. چگونه میتوانید این کار را انجام دهید؟ با تعهد به آن و انگیزه گرفتن از آن.
ترس یکی از بزرگترین دامهایی است که افراد را از اقدام کردن باز میدارد. همه ما ترسهایی در خود داریم – ترس از طرد شدن، ترس از شکست، موفقیت ، درد یا ترس های ناشناخته. اگر کاری انجام ندهید ، آن ترس دقیقاً در شما باقی میماند و راه شما را سد میکند.
شما پیشرفتی نخواهید کرد و همواره با ترس زندگی خواهید کرد. شما ممکن است بدتر عمل نکنید ، اما عملکرد بهتری هم نخواهید داشت. این ترس همواره در ذهن شما وجود خواهد داشت و شما را از اهدافتان دور می کند. اقدام نکردن به زمان حالت منفی بودن جهت مسموم کردن افکار شما میدهد: “خوبه که تلاش نکردم. من هرگز نمیتونستم به دستش بیارم. ” هنگامی که اجازه دهید این افکار در ضمیر ناخودآگاه شما منتشر شود، این منفی نگری مبتنی بر ترس بر هر چیزی که درباره خود فکر میکنید و هر کاری که انجام میدهید، نفوذ میکند.
روبه رو شدن با ترس تنها راه مقابله با آن و برنامه ریزی مجدد ذهن است. شما باید مستقیما با آن روبه رو شوید و برای مبارزه با آن اقدام کنید. آیا از شکست میترسید؟ اینگونه به قضیه نگاه کنید: شکست یک آموزش است. اگر کاری انجام دهید و شکست بخورید ، متوجه خواهید شد که چه چیزی در این میان مفید و موثر نیست و دفعه بعد شما قادر خواهید بود رویکردی علمی و آگاهانه اتخاذ کنید. شما در وضعیتی بهتر از وضعیت گذشته خود خواهید بود.
برنامهریزی مجدد مغز به معنای غلبه بر پچپچهای منفی مانند “من نمیتوانم” است. به همان روشی که در باشگاه بدنسازی عضله میسازید به آن فکر کنید. در ابتدا، این کار دشوار به نظر میرسد و شاید حتی نیازمند تلاش فکری و جسمی هم باشد. اما اگر با کار کوچک شروع کنید و هر روز این کار را انجام دهید ، به تدریج قوی تر خواهید شد. پس از زمان کمی، تبدیل به یک عادت ساده میشود.
به خود متعهد باشید. متعهد شوید که بر منفیگرایی غلبه کنید. متعهد به زندگی بهتر باشید. هنگامی که کاملا متعهد میشوید و هرگونه احتمال دیگری را از بین میبرید، خود را به سطح بعدی هل میدهید و بیشتر از آنچه حتی دیگران از شما انتظار دارند، از خود انتظار خواهید داشت و این قدرت واقعی برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه است.
مرحله 3: مصمم باشید (اراده کنید)
هنگامی که تصمیمی در مورد مسیر خود اتخاذ کردید و به طور کامل متعهد شدید ، وضعیت خود را فهرستبندی و لیست کنید. اقدامات فعلی شما چه چیزی برای شما به همراه خواهد داشت؟ ذهن خود را به سمت ارزیابی آنچه در دستیابی به هدف شما موثر است و آن چه موثر نیست، هدایت کنید. تغییرات را انجام دهید. اراده کردن یافتن راه حل برای هر چیزی است که ممکن است بر سر راه شما رخ دهد.
بخش مهمی از تصمیمگیری و برنامهریزی مجدد موثر مغز، انعطافپذیری است. کوتهبینی محدودیتهایی را برای شما ایجاد میکند – فرصتها و مسیرهای جایگزین را که میتواند شما را در دستیابی به مزایای باورنکردنی یاری کند، از دست خواهید داد. به یاد داشته باشید ، شما هرگز 100 درصد صاحب اختیار نیستید. به این موضوع فکر کنید که: آیا زندگی شما طبق برنامه پیش رفته است؟ احتمالا نه. مسیری که طی میکنید هرگز یک خط مستقیم نیست و به همین دلیل است که باید در طول مسیر انعطافپذیر باشید- از اشتباهات خود درس بگیرید ، شکست را بپذیرید و از منفیگرایی به عنوان نیروی محرک برای تغییر استفاده کنید. تا زمانی که در حال پیشرفت کردن باشید، یعنی در مسیر درستی حرکت میکنید.
زمانی که ذهن خود را مجددا برنامه ریزی می کنید تا بر حل مسئله تمرکز کند ، این توانایی را در خود ایجاد می کنید که در صورت لزوم، رویکرد خود را نسبت به مشکلات تغییر دهید. تمامی موانع ، مشکلات یا شرایط یکسان نیستند ؛ هر کدام مشکلات خاص خود را دارند ، و شما می توانید رو در رو با آن مشکلات مقابله کنید. قدرت واقعی از درون ناشی میشود و برنامهریزی مجدد مغز شما را شایسته و واجد شرایط دستیابی به موفقیت میسازد. ناامیدی به یک هدیه تبدیل میشود ، زیرا به این معنی است که شما در آستانه دستیابی به موفقیت و پیشرفت هستید. شکست به یک درس تبدیل میشود و به شما یاد میدهد که چگونه در آینده بهتر عمل کنید. هرگونه مانعی که با آن مواجه میشوید، تبدیل به فرصتی برای شما در جهت دستیابی به موفقیت و یافتن یک راه حل خلاقانه جدید می شود. این قدرت تعهد و تلاش ذهن شما برای حل و فصل مشکل است.