مدیتیشن مانند نشستن کنار یک رودخانه و نگاه کردن به جریان آب است. پس از چندی ما به طوفان کشیده می شویم (طوفان افکار) اما مهم نیست، در واقع بیرون کشیدن خودمان و نگاه کردن به جریان، قلب این تمرین است. با ۱۰ دقیقه تمرین مدیتیشن بطور روزانه من توانستم افکار پنهانم را ببینم. هر چند که من احساسات منفی را کنار زدم،
اما اخیراً متوجه شدم که افکار مضر هر سال به سمت من هجوم می آورند. من از وسوسه های گمراه کننده ای که مانعم می شدند، خسته شدم. تصمیم گرفتم از تکنیک های پرقدرت استفاده کنم تا بتوانم افکارم را مجدداً برنامهریزی کنم. شما هم می توانید این کار را بکنید.
” او نمیتواند کاری کند” این منطق که بزرگسالان نمی توانند تغییر کنند، با تحقیقات جدید به چالش کشیده شده است. شخصیت ما از کودکی ثابت نمانده است. مغز ما در هر سنی قابلیت برنامه ریزی مجدد را دارد.
نوروپلاستی به توانایی مغز برای شکل دادن مسیرهای عصبی جدید و ارتباطات داخلی میان بخش های سیستم عصبی ما گفته میشود. این اتفاق بعد از جراحت پدید می آید، اما در پاسخ به محیط، افکار و احساسات نیزعمل می کند. درست مانند ورزش ماهیچه ای. هرچه ما با راه های عصبی بیشتری کار کنیم، آنها قوی تر می شوند. راه های قوی هیکل به بزرگراه های روانشناسیِ موفق ما تبدیل می شوند. ما میتوانیم با تمرین این احساسات شادی، آرامش و مهربانی بیشتری را در زندگیمان ایجاد کنیم.
در طی زندگی، ما ناخواسته از این روش برای ایجاد احساسات منفی استفاده کردهایم، اما میتوانیم همین کار را برای صبر، عشق و لذت هم انجام دهیم.
چند نفر از شما منطق چیزی را می دانید اما نمی توانید آن را بکار ببرید؟ شما میدانید که حسادت، شریک زندگیتان را از شما دور می کند اما وقتی به مدت طولانی با یک نفر جنس مخالف صحبت می کند، باز هم عصبانی می شوید.
تای گیپسون کارشناس پیشرفت فردی می گوید :”هنگامی که قضاوت یا منفی گرایی پیش می آید، به این معنا است که گفتگوی درونی تان خاموش شده است.”
گیبسون میگوید: “خوشبختانه راه حل ساده ای وجود دارد . ذهن ناخودآگاه شما بیشتر با احساسات سروکار دارد تا زبان”. با بکارگیری احساسات قوی، ما خط مستقیمی به عملکرد ناخودآگاه شما ایجاد می کنیم. به زمانی فکر کنید که خیلی عصبی بوده اید و عقایدتان را زیر پا گذاشتید.
در مورد من هنگامیکه یک قرارداد تجاری را از دست دادم، از عصبانیتم استفاده کردم و با جایگزین کردن آن به ورژن دیگری از رسیدم. اینجا چهار روش وجود دارد که شما می توانید بکار ببرید تا به خودتان بیاموزید چگونه هر چیزی را حس کنید.
۱ – روش پوششی تونی رابینز
تونی رابینز می گوید که احساسات از حرکت به وجود میآیند. تغییر در وضعیت فیزیکی شما، احساس شما را تغییر می دهد. ماه گذشته من در سمینار “قدرت درون را رها کن” شرکت کردم و در مورد پوشش دادن، مطالبی را فرا گرفتم که این اصول را شکل میدهند و اینطور انجام میگیرد:
– ۱ – بنشینید، چشمانتان را ببندید و دستانتان را بالای سر ببرید.
– ۲ – دم عمیق بکشید و بازدم را از بینی بیرون بدهید. این کار را برای دفعه ی ۳۰ تایی انجام دهید.
-۳ – در هر بازدم با زوانتان را پایین بیاورید و دستانتان را مشت کنید.
-۴- بعد از سه سِت، احساس سپاسگزاری و دوست داشتن خودتان را داشته باشید.
در مرحله نتیجه گیری شما می توانید به سادگی افکار و عقاید سالم و جدید را در ذهن تان بکارید.
۲ – روش دِمارتینی
متخصص رفتار انسانی دکتر جان دمارتینی همچنین از نوروپلاستی برای برنامه ریزی مجدد مغز استفاده میکند و از مراجعان یکسری سوال می پرسد تا به آنها کمک کند که افکار منفی را خنثی کرده و آنها را با احساس آرامش جایگزین نمایند.
روش او ساختارهای بسیاری را در مغز فعال میکند که شامل هیپوتالاموس میشود که مسئول بروز ترس و احساس گناه و خشم است.
این روش چطور کار میکند؟ مواجهه با یک وضعیت چالش برانگیز گیبسون می گوید که “وضعیت را به چالش بکشید و بپرسید که چه چیز خوبی میتوان از آن به دست آورد”. به دنبال مزایا باشید زیرا همیشه حداقل یک مزیت وجود دارد. ممکن است که قدرت فوقالعاده ی شما که خیلی برای آن ارزش قائل هستید، از والدینی بیاید که شما را هنگام کودکی رها کرده اند یا از یک بیماری جسمی بیاید. دیدن ویژگیهای خوب میتواند به شما کمک کند تا عقایدی که کمکی به شما نمی کنند را رها کنید.
۳- تکرار و تاکید
” هرچه که ما در ناخودآگاهمان بکاریم و با احساسات و تکرار آن را تغذیه کنیم، روزی به واقعیت تبدیل می شود”
- ارل نایتینگل
طی زمان ما می توانیم راهمان را مشخص کنیم. تفکر تکراری منجر به ارتباطات قوی تری میان نورون ها می گردد و مغز از مسیرهای عمیق تر غفلت می کند. ما درعادت خودمان گرفتار میشویم اما امیدی هم وجود دارد. ممکن است که ما با تکرار کردن، سازنده دگرگونی خودمان باشیم. ناخودآگاه ما کارخانهای است که خیلی از افکار ما را تولید میکند – مثبت و منفی – و میتواند از طریق احساسات قوی و تکرار مجدد، برنامه ریزی شود.
درست همانطور که گوش دادن به یک آهنگ تکراری باعث میشود آن آهنگ برای روزها در ذهن شما بماند، تکرار هم دستورالعملهای جدیدی را به ناخودآگاه شما ارسال می کند. تونی رابینز فاصله میان تکرار و احساسات را پر می کند. جادویی او تکرارهایی است که به وسیله احساسات پرشور پدید میآید. اگر تکرار شما، “من یک متکلم متقاعد کننده هستم” باشد، دگرگونی شما هم با همین کلمات اتفاق میافتد. نظری که اینجا با توجه به علم نوروپلاستی وجود دارد این است که مغز ما تحت شرایط خاص بسیار حساس عمل می کند.
۴- تصویرسازی
بودا میگوید: “شما هرچه را تصور کنید خلق می نمایید”.
تجسم درست مانند تکرار عمل میکند، یعنی نورون ها را طوری برنامهریزی میکند که افکار و احساساتی را که ما میخواهیم، جذب نمایند. واضح است که تصور کردن خودتان در حالی که هر کاری را که می خواهید می کنید یا هر چیزی را که می خواهید دارید، می تواند به شما کمک کند تا شغل ، خانه یا رابطه ی رویایی خودتان را پیدا کنید، اما همچنان میتواند برای جذب احساسات سالم تر نیز کاربرد داشته باشد.
اگر شما مدام خودتان را در حال برخورد آرام با چالشها تصور کنید، پس از مدتی همین رفتار را بروز خواهید داد. هر روز زمانی را به تجسم خودتان اختصاص دهید که احساسات مثبتی را که می خواهید، دارید. حتی با ۵ دقیقه تمرین روزمره شما تغییر زیادی را خواهید دید. پس از ۱۵ سال، من هنوز هم هر روز حداقل ۱۰ دقیقه مدیتیشن می کنم اما بعد از این زمان هنوز هم با ناامنی و ترس از عصبانیت درگیر هستم و انتخابهای زیادی نداشتم جز اینکه راهی برای نصب الگوهای جدید پیدا کنم.
مدیتیشن با ابزارهای جدید مرا از جریان دور نگه میدارد. من دارم قایقی میشوم که بدون غرق شدن از جریان عبور میکند. شما هم میتوانید همین کار را بکنید اما صبور باشید. شما یک عمر را با همین کانال های عصبی گذرانده اید. تمرین زیاد و ماهرانه، راه حل آن است. صبر داشته باشید و موفق شوید.