چه عادت بدی را انکار میکنید یا سعی میکنید با اغراق در تواناییهای خود اعتماد به نفس خود را افزایش دهید، این احتمال وجود دارد که در برخی مواقع، کمی خودفریبی را تمرین کرده باشید. اما اگر بیش از حد به خود دروغ بگویید، دروغ به روابط شما آسیب میرساند یا حتی شما را از رسیدن به اهدافتان باز میدارد. خوشبختانه، کارهایی وجود دارد که میتوانید برای غلبه بر عادت خودفریبی غلبه کنید و بیشتر با خود و دیگران صادق باشید. با استفاده از این مراحل میتوانید یاد بگیریم که چگونه به خودمان دروغ نگوییم.
صادق بودن با خود
1
به خود یادآوری کنید که چرا صداقت برای شما حائز اهمیت است. اگر متوجه این موضوع شوید که چرا این نیت برای شما مهم است ، تعیین هدف و پیگیری آن سادهتر خواهد بود. دلایل این که دوست دارید با خودتان صادقتر باشید، بنویسید و این دلایل را هر زمانی که به یادآوری نیاز داشتید، بخوانید.
به عنوان مثال ، ممکن است بگویید: “اگر با خودم صادق باشم ، روابط من بسیار بهتر خواهد بود” یا “اگر از دروغ گفتن به خود در مورد عادات غذایی و ورزشی خود دست بردارم ، راحتتر میتوانم بدنی سالم داشته باشم.”
2
یک دفترچه جیبی داشته باشید تا افکار و احساسات خود را بررسی کنید. یادداشتبرداری روزانه روشی عالی جهت شناخت بهتر خود و تعریف باورها و ارزشهای اصلی است. هرچه بیشتر در مورد نحوه عملکرد ذهن خود بدانید، دروغ گفتن به خودتان سختتر خواهد بود! سعی کنید روزانه دقایقی را صرف یادداشت کردن افکار و احساسات خود کنید. همچنین میتوانید از دفترچه یادداشت برای پیگیری اعمال خود و مسئولیتپذیر نگاه داشتن خود استفاده کنید.
اگر نمیدانید که چه بنویسید، از فعالیتهایی که شما را وادار به فکر کردن میکنند، استفاده کنید که شما را به فکر در مورد خویش وامی دارند. به عنوان مثال ، “چه زمانی احساس خوبی نسبت به خودم داشتم؟” “من واقعاً به چه چیزی در زندگی اهمیت میدهم؟” یا “چه چیزی را دوست دارم در مورد خودم تغییر دهم؟”
ثبت اعمال ، افکار ، احساسات و شرایط میتواند به شما کمک کند تا به الگوهایی که در غیر استفاده از این روش از دست میدادهاید، توجه کنید. به عنوان مثال ، شاید خودتان را در حال نوشتن مطالب زیادی در مورد اختلاف با دیگران ببینید. این مورد ممکن است به شما کمک کند تا در مورد مشکلات رابطه خود با خود صادق باشید.
3
روی بخشیدن خود به خاطر چیزهایی که در مورد آنها احساس گناه میکنید، کار کنید. مردم غالباً به خود دروغ می گویند تا نسبت به پیرامون خود احساس بهتری داشته باشند. اگر به خاطر کاری که انجام می دهید – یا انجام نمی دهید – احساس گناه دارید، به خود یادآوری کنید که مغشوش کردن و آسیب رساندن شما را به یک فرد بد تبدیل نمی کند. به جای تلاش جهت انکار آنچه رخ داده است، آن را بپذیرید و کنترل آن را به دست بگیرید. هدف خود را از درس گرفتن از اشتباه خود و شروع مجدد زندگی تعیین کنید.
به عنوان مثال ، ممکن است با خود بگویید: “شاید من همیشه یک دوست خوب نبودهام ، اما نمیتوانم آنچه در گذشته اتفاق افتاده را تغییر دهم. نکته مهم این است که من از دوستم صمیمانه عذرخواهی میکنم و تمام تلاش خود را میکنم تا از این به بعد در کنار وی باشم. ”
4
بر اعمال ، افکار و احساسات خود تسلط داشته باشید. انحراف و فرافکنی از رایج ترین انواع خود فریبی است. به جای آنکه بخواهید تقصیر اعمال خود را به گردن شرایط خود یا افراد دیگر زندگیتان بیاندازید، مسئولیت اعمال و تفکرتان را بپذیرید. در نهایت، زمانی که مسئولیت امال و افکار خود را میپذیرید، اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت و کنترل بیشتری بر زندگی خود خواهید داشت!
به عنوان مثال ، شاید مدام به خود بگویید: “من تکالیفم را انجام نمیدهم چرا که دوستانم مدام حواسم را پرت میکنند.” در عوض، چیزی شبیه به این را امتحان کنید، “وقتی باید کاری را انجام دهم، حواسم به چیزهای دیگر پرت میشود ، اما میتوانم کاری در این زمینه انجام دهم. میخواهم تنظیمات تلفنم را بر روی “مزاحم نشو” قرار دهم و از دوستانم بخواهم تا زمانی که کارم تمام نشده است، مزاحمم نشوند. ”
انحراف یا انداختن تقصیر به گردن کسی دیگر زمانی است که سعی میکنید شخص یا چیزی دیگر را به خاطر اعمال یا اشتباهات خود سرزنش کنید. به عنوان مثال ، اگر به اشخاص مهم زندگی خود گیر دهید، ممکن است آنها را به دلیل مزاحم بودن سرزنش کنید تا اینکه فکر کنید که “شاید من باید بر نشان دادن واکنش بهتر کار کنم”.
فرافکنی زمانی است که احساسات ، نگرش ها یا رفتارهای ناخواسته خود را در دیگران مشاهده میکنید. به عنوان مثال ، اگر شما تمایل به داشتن رفتاری غیر صادقانه دارید، ممکن است نسبت به اطرافیان خود مشکوک تر و بی اعتمادتر شوید.
5
خود را به شکلی سازنده نقد کنید. داشتن نگاهی صادقانه به خود ممکن است خیلی سخت باشد. اما لازم نیست به خود سخت بگیرید یا خود را به خاطر چیزهایی که در واقع تقصیر شما نیست سرزنش کنید. در عوض، بر شناسایی رفتارها یا الگوهای فکری خاصی که میخواهید به شیوه ای دلسوزانه و بدون قضاوت تغییر دهید، تمرکز کنید.
به عنوان مثال ، سخنانی مانند “من همواره همه را ناامید میکنم” بر زبان نیاورید. گفتن این سخنان مفید نیست و احتمالاً چندان هم صادقانه نیست! در عوض، چیزی شبیه به این را امتحان کنید ، “من اکنون متوجه شدهام که اغلب وقتی به چیزی متعهد میشوم، خرابکاری میکنم. من باید مسئولیت پذیرتر باشم و مسولیتهای کمتری را بپذیرم در حالی که کارهای بسیاری برای انجام دادن دارم. ”
6
مراقبۀ ذهنآگاه را تمرین کنید تا خودآگاهی خود را افزایش دهید. ذهن آگاهی شما را در رابطه ی بهتری با افکار و احساساتان قرار میدهد. به نوبه خود ، این نوع خودآگاهی می تواند صادق بودن با خود و دیگران را برای شما آسانتر سازد. در یک کلاس مراقبۀ ذهنآگاه ثبت نام کنید یا برای شروع به دنبال تمرینات مراقبۀ ذهنآگاه هدایت شونده باشید.
تنها با چند دقیقه تمرین در روز می توانید مزایای مراقبۀ ذهنآگاه را مشاهده کنید. برای انجام یک مراقبۀ ذهنآگاه ساده ، در مکانی آرام و راحت بنشینید یا دراز بکشید. تنها با تمرکز بر تنفس خود برای چند دقیقه شروع کنید. سپس ، توجه خود را به افکار خود معطوف کنید. به سادگی به هر فکری که به ذهن شما میرسد توجه کنید و به آن لیبل بزنید -مانند “مثبت” ، “منفی” ، “خود محور” یا “دیگران محور”.
هنگامی که از افکار خود آگاهی بیشتری پیدا کردید ، شناخت افکار نادرست یا گمراه کننده و به چالش کشیدن آنها سادهتر خواهد بود.
7
اگر هنوز در تلاش هستید تا با خودتان صادق باشید ، به یک درمانگر مراجعه کنید. خودفریبی ترک عادت بسیار سختی است- به خصوص اگر مربوط به شرایط بسیار دشوار یا استرس زا در زندگی شما باشد. اگر احساس میکنید نمیتوانید دروغ گفتن به خود را کنار بگذارید، با پزشک یا مشاور تماس بگیرید. آنها میتوانند به شما کمک کنند تا مشکلات خود را حل کرده و استراتژی های مقابله سالمتری را به دست اورید.
شاید بهتر باشد از درمان رفتاری-شناختی (CBT) ، شکلی از درمان که بر شناسایی و تغییر الگوها و رفتارهای ناسالم تمرکز دارد ، استفاده کنید.
اگر نمیدانید که چگونه یک مشاور خوب بیابید، از پزشک خود بخواهید که یک مشاور به شما توصیه کند
[namasha id=”h1fIYN7E” responsive=”true”]
تشخیص اینکه چگونه به خودمان دروغ می گوییم
1
اگر فکر میکنید که خود را فریب میدهید به غریزه خود اعتماد کنید. وقتی به خود دروغ میگویید ، این کار را آگاهانه انجام نمیدهید. این میتواند تشخیص خودفریبی را بسیار مشکل سازد! دفعه بعد که موضوعی دشوار پیش میآید به احساسات خود بسیار توجه کنید و از خود بپرسید که آیا در مورد احساسات خود کاملاً صادق هستید.
به عنوان مثال ، اگر کسی با ملایمت از کاری که انجام می دهید انتقاد میکند، اولین انگیزه شما ممکن است انکار آن باشد. در عوض، مکث کنید و به واکنش خود فکر کنید. آیا احساس عصبانیت میکنید؟ گناهکار؟ نگران؟ این احساسات ممکن است نشان دهنده تضاد بین واقعیت و هر آنچه که به خود می گفتهاید، باشد.
2
یک نمودار درست کنید که کلمات یا اعتقادات خود را با اعمال خود مقایسه کنید. اگر فکر میکنید در مورد چیزی با خودتان صادق نیستید، این یک راه ساده برای حفظ مسولیت پذیری شما است. آنچه را که به خود میگفتید بنویسید، سپس اعمال خود را ثبت کنید. پس از چند روز یا هفته، به نمودار نگاهی بیندازید و ببینید که چگونه افکار و رفتارهای شما با هم مقایسه میشوند.
به عنوان مثال ، شاید شما به خود میگفتید: “من همیشه از دندان هایم خوب مراقبت میکنم” ، اما دندانپزشک شما موافق این جمله شما نمیباشد. دفترچه یادداشت مربوط به بهداشت دهان و دندان خود را به مدت چند هفته نگه دارید و میزان مسواک زدن و نخ دندانزدنتان را پیگیری کنید. شاید شگفت زده شوید!
3
از خود بپرسید که افکار شما چقدر واقع بینانه هستند. ما به انواع و اقسام مثبت و منفی به خودمان دروغ میگوییم. اگر فکر میکنید یک فکر مطابقت کاملی با واقعیت ندارد، برای آن زمان صرف کنید تا آن را به چالش بکشید. آیا فکر منطقی است؟ آیا میتوانید آن را با شواهد واقعی زندگی خود تایید کنید یا به مواردی اشاره کنید که با آن تناقض دارند؟
به عنوان مثال، شاید به خود میگویید: “من هرگز نمیتوانم در این این آزمون موفق شوم. من در ریاضی بسیار ضعیف هستم. ” ممکن است زمانی را به یاد آورید که در آزمون ریاضی شرکت کرده بودید یا مشکل سختی در کلاس داشتهاید.
گاهی اوقات به خود دروغ میگویید تا چیزها بهتر از آنچه هستند به نظر برسند. به عنوان مثال، شاید شما چنین جملههایی را به خود گفته باشید ، “من میتوانم هر زمان که اراده کنم سیگار را کنار بگذارم. من برای ترک عادتم به هیچ کمکی احتیاج ندارم. ” مکث کنید و از خود بپرسید: “آیا این واقعاً درست است؟ آخرین باری که مدتی سیگار نکشیدم، چه احساسی داشتم؟ ”
4
مراقب مکانیسم های دفاعی روانی باشید. روبرو شدن با حقایق دردناک در مورد خود می تواند واقعاً مشکل باشد. در واقع به قدری سخت است که گاهی اوقات مغز شما راهی برای محافظت از شما در برابر آنها می یابد. به دقت به افکار و رفتارهای خود را توجه کنید تا ببینید آیا میتوانید این الگوها را در خود مشخص کنید. چند مکانیسم دفاعی رایج عبارتند از:
اجتناب. این مورد در زمانی است که راههایی برای جلوگیری از برخورد با افکار، احساسات یا موقعیتهای ناراحت کننده مییابید. به عنوان مثال ، اگرچیزی به دوست خود بدهکار هستید اما نمیتوانید کاری در قبال آن انجام دهید ، ممکن است به جای گفتن این مطلب به وی ، پیامهایش را نادیده بگیرید.
انکار. همانطور که از نامش پیداست، این مورد شامل انکار وجود مشکل است. به عنوان مثال ، ممکن است از پذیرفتن مشکل خود در مورد مشروب خودداری کنید ، حتی اگر عادات مشروب شما باعث ایجاد مشکل در سلامتی یا روابط شما شود.
فرافکنی. این مورد شامل مشاهده رفتارها یا ویژگیهای ناخواسته خود در دیگران است. به عنوان مثال ، اگر مشکل خشم دارید ، ممکن است اطرافیان خود را متهم کنید که خیلی زود عصبانی میشوند.
جابه جایی. این مورد زمانی است که شما به جای پرداختن به علت واقعی ، ناامیدی یا سایر احساسات خود را در یک هدف جایگزین برطرف میکنید – به عنوان مثال ، اگر روز سختی در محل کار دارید و سپس به جای تلاش برای حل آن با رئیس خود، به همسر خود حمله میکنید.
5
مراقب مواقعی باشید که در مورد تواناییهای خود مبالغه میکنید. کاملا طبیعی است که گاهی اوقات کمی خودنمایی کنید – یک یا دو نکته در مورد دستاوردها و تواناییهایتان ممکن است اعتماد به نفس شما را افزایش داده و به شما کمک کند “تا زمانی که به آن برسید” به آن تظاهر کنید. اما وقتی در این کار زیاده روی میکنید ، میتواند مشکل آفرین شود. اگر متوجه شدید که دستاوردهای واقعی شما همچنان کمتر از انتظارات شما هستند ، از خود سوال کنید که آیا واقع بین هستید.
به عنوان مثال ، شاید دوست داشته باشید که خود را خدای تاریخ تصور کنید، اما در امتحانات خود در کلاس تمدن جهانی موفق نمی شوید، زیرا به اندازه کافی مطالعه نمی کنید. یا اینکه در رابطه با مهارتهای خود در مصاحبه شغلی بیش از حد اغراق کرده اید و اکنون مسئولیت هایی دارید که نمی دانید چگونه باید از پس آنها برآیید.
اگر فکر میکنید ممکن است در مورد تواناییهایتان به خود دروغ بگویید، دریافت بازخورد صادقانه از شخص دیگر میتواند به شما کمک کند. به عنوان مثال ، ممکن است از یک معلم ، یک همکار باتجربه یا متخصص در موضوعی که به آن علاقه دارید ، بخواهید تا ارزیابی صادقانه ای از مهارتهایتان و آنچه میتوانید برای بهبود خود انجام دهید، داشته باشد.
6
به دنبال دلایلی باشید که ممکن است به خودتان دروغ بگویید. مردم به دلایل زیادی به خود دروغ میگویند. هنگامی که متوجه دلیل انجام این کار شدید، راحتتر میتوانید متوجه دروغ گفتن به خودتان شوید. از خود سوالاتی بپرسید: “آیا رفتار من با افکار یا باورهای من در مورد این موضوع مطابقت دارد؟ اگر خیر، چرا؟ » به عنوان مثال، شاید به خود بگویید که همیشه در کنار دوستان خود هستید ، اما در حقیقت ، بهانه هایی را برای کمک نکردن به آنان پیدا می كنید. به احتمال زیاد احساس گناه می کنید و سعی می کنید احساس بهتری نسبت به این واقعیت داشته باشید که در واقع از کمک کردن لذت نمیبرید.
مطالعات نشان میدهند که مردم اغلب به خودشان دروغ میگویند تا دیگران را راحت تر بفریبند. آیا به خاطر این که سعی میکنید اطرافیان خود را تحت تاثیر قرار دهید به خودتان دروغ میگویید؟
برخی اوقات افراد برای کاهش انتظارات و جلوگیری از ناامیدی از خودفریبی منفی استفاده میکنند. به عنوان مثال ، ممکن است به خود بگویید که دنبال کردن این رابطه فایدهای ندارد زیرا مطمئن هستید که پارتنر شما به شما خیانت میکند.
7
سعی کنید خودتان را از دیدگاه دیگران ببینید. پا گذاشتن در کفش دیگران راهی عالی جهت دستیابی به روشن بینی و واقع بینانه تر شدن شما است. اگر فکر می کنید به خودتان دروغ میگویید – به ویژه در رابطه با شخص دیگری – از خود بپرسید رفتار شما در نظر او چگونه است.
به عنوان مثال ، اگر شخص مهم زندگی شما می گوید مشکل خشم دارید ، بلافاصله حرفهای او را رد نکنید. از خود بپرسید: “هر چند وقت یکبار به وی ضربه می زنم؟ احساس می کنم دلخوری من کاملاً منطقی است ، اما آیا واقعاً متناسب با کاری است که آنها انجام داده اند؟ ”
8
از یک دوست یا راهنمای معتمد بازخورد بگیرید. اگر با خود صادق نیستید، دیدگاهی خارج از ذهن میتواند واقعاً مفید باشد. از کسی این خواسته را داشته باشید که می توانید به نظر او اعتماد کنید، چه یک دوست خوب ، یکی از اعضای خانواده ، یک همکار یا رئیس یا حتی یک درمانگر باشد.
به عنوان مثال ، ممکن است چیزی شبیه این را به خود بگویید: “هی ، من مدام به خودم میگویم که من کار عالی انجام میدهم که تمامی استرس کاری خود را به خوبی کنترل میکنم، اما چندان مطمئن نیستم. شما چی فکر میکنید؟ آیا به نظر میرسد که این اواخر خودم نیستم؟ ”