به زبان ساده نگرش نحوه برداشت ما از دنیای اطراف است. هریک از ما از وقایع و اتفاقات و شرایط اطراف خود برداشت متفاوتی را داریم. درواقع میتوان گفت هریک از ما، از یک واقعیت ثابت یک چیز متفاوت را میبینیم.
بهطور خلاصه نگرش ما شامل فیلتر ذهنی و دنیای مطلوب ما میشود. همانطور که میدانیم این فیلتر ذهنی و دنیای مطلوب ماست که باعث ادراک ما از شرایط مختلف میشود. اینکه یک اتفاق ثابت یک نفر را دچار هیجان و احساس شدید میکند و روی دیگری هیچ تأثیری ندارد دقیقاً به آن فیلترهای ذهنی و دنیای مطلوب یا درواقع نگرش آن دو نفر برمیگردد.
فیلترهای مغز
بگذارید مثالی بزنیم. فرض کنید در یک مهمانی شلوغ هستید. همهمه ناشی از صحبت مهمانان باهم باعث میشود که صداهای اطراف را به درستی نشنوید. شما صدای همه را میشنوید اما هیچکدام از صحبتها را درست درک نمیکنید. صرفاً همهمهای از آنها به گوش شما میرسد. حالا اگر در اینهمهمه یک نفر با همان میزان صدایی که سایرین در حال صحبت کردن هستند اسم شما را صدا بزند شما متوجه میشوید. چرا این اتفاق میافتد؟ چرا همه کلمات و جملات دیگر را نمیشنیدید اما نام خود را متوجه شدید؟
این به دلیل رفتار مغز ما است. درواقع این مغز ماست که تعیین میکند چه چیزی را بشنویم و چه چیزی را نه. مغز ما یک فیلتر بسیار بزرگ اطلاعات و سیگنالهاست که بخش عمدهای از اطلاعات دریافتی را حذف میکند و فقط قسمت کوچکی از اطلاعات را دریافت میکند. چرا؟ دلیل آن را توضیح میدهیم؛ اما اجازه دهید یک مثال دیگر هم بزنیم.
اگر زمانی اتومبیل جدیدی خریده باشید و یا درصدد خرید اتومبیل بوده باشید. حتماً متوجه شدهاید که ناگهان تعداد اتومبیلهای مشابه اتومبیل مدنظر شما در خیابان خیلی زیاد شده است. شما مرتب و همواره این اتومبیل خاص را میبینید. چرا؟ آیا واقعاً این اتومبیلها قبلاً در خیابان نبودند و بهتازگی تعداد آنها اینقدر زیاد شده است؟ مسلماً خیر. این اتومبیلها از اول هم بودند اما مغز شما به دلیل بیاهمیتی آنها، اصلاً آنها را به شما نشان نمیداد. درواقع آنها را فیلتر و حذف میکرد.
مغز حدود ۳ درصد از حجم بدن را تشکیل میدهد اما همین سه درصد بیش از یکچهارم کل انرژی جذبشده بدن را مصرف میکند.
روزانه حدود شصت هزار سیگنال اطلاعاتی مختلف به مغز ما میرسد. اگر مغز ما روی همه آنها حساس باشد و همه آنها را تجزیهوتحلیل کند، عملاً همه انرژی ما باید صرف فعالیت مغز شود. در این شرایط به دلیل مصرف بالای مغز هیچ انرژی دیگری برای سایر اندامهای ما باقی نخواهد ماند. بد نیست بدانید مغز حدود ۳ درصد از حجم بدن را تشکیل میدهد اما همین سه درصد بیش از یکچهارم کل انرژی جذبشده بدن را مصرف میکند. حالا تصور کنید اگر این مغز بخواهد اطلاعات غیرضروری را فیلتر و حذف نکند چه میزان انرژی مصرف خواهد کرد. شما وقتی از منزل خارج میشوید، چشم شما هزاران چیز را میبیند. رنگ صدها ماشین، پلاک آنها، تابلوهای مغازهها و کسانی که از کنار شما رد میشوند. هریک از اینها خودشان دارای صدها واحد اطلاعاتی هستند. واقع چرا باید مغز ما همه اینها را به خاطر بسپارد و برای آنها انرژی مصرف کند؛ بنابراین مغز این اطلاعات گسترده و فراوان را در فیلتر و توری خود میریزد و فقط اطلاعات مفید و مهم را جدا میکند.