این مطلب خلاصه نسبتا کاملی از کتاب عجیبترین راز جهان است. در صورت تمایل به تهیه این کتاب به صورت کامل میتوانید با مراجعه به لینک کتاب عجیبترین راز جهان این محصول را با قیمت ناچیز ار فروشگاه دریافت کنید.
عجیب ترین راز جهان مشهورترین کتاب ارل نایتینگل است. او که کودکی خود را در دوران رکود اقتصادی میگذراند همواره تشنه آموختن بود. از زمانی که پسر جوانی بود، زمان خود را در کتابخانه عمومی کالیفرنیا به دنبال پاسخ این سؤال در کتابها میگذراند.
چگونه ممکن است که شخصی که هیچ نفع خاصی برای جهان ندارد، به اهدافی که برایش مهم است برسد.
تمایل او به پیدا کردن پاسخ همراه با کنجکاوی ذاتی او در مورد جهان و کارها و تلاشهایش او را به یکی از اولین حرفهایهای موفقیت و آنچه باعث موفقیت مردم میشود تبدیل کرد. او پاسخ خود را در کتاب عجیب ترین راز جهان به تفصیل توضیح می دهد. این کتاب که دهها سال پیش نوشته شده است هنوز هم جزو کتابهای پرخواننده است.
آیا می دانید برای هر صد نفری که حتی در ۲۵ سالگی کار خود را شروع میکنند و باور دارند که به موفقیت برسند چه اتفاقی میافتد؟ در ۶۵ سالگی تنها ۵ نفر از آنها موفق میشوند. چرا ۹۵ درصد آنها میبازند؟ آن جرقه امید و شوقی که د ر ۲۵ سالگی وجود داشت چه شد؟ رؤیاها، امیدها، برنامهها و… آنها چه شد؟ چرا چنین اختلاف زیادی بین آنچه آنها میخواستند و آنچه به دست آوردند وجود دارد؟ این عجیبترین راز است.
خرید پکیج آموزشی ارل نایتینگل – آموزش افزایش دوبرابری درآمد ماهیانه
سالها پیش گزارشگری از دکتر آلبرت شوآیتزر برنده جایزه نوبل پرسید: دکتر! امروزه مردم چشون شده؟ دکتر لحظهای سکوت کرد و بعد گفت مردم امروزه فقط فکر نمیکنند.
به همین دلیل میخواهم با شما صحبت کنم. ما امروزه در سالهای طلایی زندگی میکنیم. امروز عصری است که بشر همواره منتظر آن بوده است. رؤیای آن را داشته و هزاران سال برای رسیدن به آن تلاش و کار کرده است. ما در ثروتمندترین عصری که در روی زمین وجود داشته زندگی میکنیم. دنیایی سرشار از فرصت برای همه.
با این حال اگر ۱۰۰٫ نفر را که در ۲۵٫ سالگی شروع کردهاند را در نظر بگیریم میدانید وضعیت آنها در ۶۵٫ سالگی چگونه خواهد بود؟
این ۱۰۰٫ نفر همگی باور دارند که موفق خواهد شد. آنها مشتاق زندگی هستند. جرقه امید واقعی در چشمانشان میدرخشد و زندگی برای آنها مثل یک ماجراجویی بسیار جالب است.
اما وقتی ۶۵٫ ساله شدند، فقط یک نفر ثروتمند شده است. چهار نفر زندگی مالی مستقلی دارند. ۵٫ نفر هنوز کار میکنند؛ و ۵۴٫ نفر ورشکسته شدهاند؛ و برای ضروریات زندگی وابسته به دیگران هستند.
فقط ۵٫ نفر از ۱۰۰٫ نفر موفق می شوند. چرا اکثراً ناموفق هستند؟ آن جرقه امید و شوقی که د ر ۲۵٫ سالگی وجود داشت چه شد؟ رؤیاها، امیدها، برنامهها و… آنها چه شد؟ چرا چنین اختلاف زیادی بین آنچه آنها میخواستند و آنچه به دست آوردند وجود دارد؟
تعریف موفقیت از نگاه عجیب ترین راز جهان
اولاً: ما باید موفقیت را تعریف کنیم و این بهترین تعریفی است که من تاکنون توانستهام پیدا کنم:
موفقیت تحقق تدریجی یک آرزوی ارزشمند است.
یک فرد موفق معلم مدرسهای است که به بچهها درس میدهد چون این کاری است که دوست دارد انجام دهد. موفق کارآفرینی است که کار خود را شروع میکند چون رؤیای انجام آن را دارد. این کاری است که میخواهد انجام دهد. موفق فروشندهای است که میخواهد بهترین فروشنده در زمینه خودش شود و به دنبال هدفش میرود.
یک موفق هر شخصی است که یک ایده از پیش تعیین شده ارزشمند را تحقق میبخشد. چون آگاهانه تصمیم میگیرد که آن کار را بکند؛ اما از هر ۲۰٫ نفر یک نفر این کار را میکند و بقیه شکست میخوردند.
رولو مای روانپزشک برجسته کتاب فوقالعادهای نوشته تحت عنوان جستجوی مرد برای خودش. او در این کتاب مینویسد: برعکس شجاعت در جامعه ما بزدلی و ترس نیست، بلکه پیروی و همراهی کردن است؛ و این دلیل آن همه شکست است.
مردم مثل بقیه رفتار میکنند بدون اینکه بدانند بقیه چرا و به کجا میروند.
ما در هفت سالگی خواندن را یاد میگیریم. در سی سالگی یاد میگیریم چگونه یک زندگی را بسازیم. درحالیکه معمولاً در این سن ما نه تنها یک زندگی را میسازیم بلکه یک خانواده را هم باید حمایت کنیم؛ و سرانجام ۶۵٫ ساله میشویم در حالی که هنوز یاد نگرفتهایم چگونه از لحاظ مالی مستقل باشیم در ثروتمندترین سرزمینی که تا کنون وجود داشته است. چرا؟ چون همراهی میکنیم. اکثر ما مثل آن تعداد از مردم عمل میکنیم که اشتباه میکنند. ۹۵٫ درصدی که موفق نمیشوند.
اهداف در عجیب ترین راز جهان
آیا تاکنون به این فکر کرده این که چرا تعداد زیادی از مردم بسیار سخت کار میکنند بدون این که هیچ دستاوردی برای خود داشته باشند؟ درحالیکه بقیه به نظر نمیرسد که خیلی کار کنند اما به هرچه میخواهد میرسند؟ به نظر میرسد آنها دست جادویی دارند؟ شنیدهاید که میگویند دست به خاکستر میزند طلا میشود؟ تا حالا هیچ دقت کردهاید کسی که موفق میشود همچنان تمایل دارد بیشتر و بیشتر موفق شود؟ و در مقابل دقت کردهاید کسی که شکست میخورد باز هم به سمت شکست میرود و شکست میخورد؟
تفاوت در اهداف است. آدمهای که هدف دارند موفق میشوند چون میدانند به کجا میروند. به همین سادگی است. برعکس شکست خوردهها باور دارند که زندگی آنها به شرایط وابسته است. به اتفاقاتی که برای آنها میافتد. به آنچه بر آنها تحمیل میشود.
یک کشتی را در نظر بگیرید که برنامه سفر مشخص و نقشه مسیر را داشته باشد. کاپیتان و خدمه کشتی میدانند که دقیقاً به کجا میروند و چقدر طول خواهد کشید. کشتی یک هدف مشخص دارد؛ و از هر ده هزار بار ۹۹۹۹٫ بار به آنجا خواهد رسید.
حالا کشتی دیگری را در نظر بگیرید. درست مثل کشتی قبلی اما بدون خدمه و بدون کاپیتان؛ و هیچ برنامه و مقصد و مسیری برای آن در نظر نگیریم. فقط موتور کشتی را روشن کنیم و بگذاریم حرکت کند. فکر میکنم موافق باشید که این کشتی اگر از بندر خارج شود یا غرق میشود یا به ساحلی دور افتاده و متروکه خواهد رسید. این کشتی بهجایی نمیتواند برود چون نه مقصدی دارد و نه راهنمایی.
زندگی بشری هم دقیقاً همین طور است. اگرچه مسابقه بشری فیکس شده است، نه برای جلوگیری از برد قویترها بلکه برای جلوگیری از باخت ضعیفترها. جامعه امروزه شبیه یک کاروان در زمان جنگ است. کل جامعه برای محافظت از ضعیفترین حلقه خود آرامتر حرکت میکنند. مثل کاروان کشتیهایی که باید با سرعت کندترین کشتی حرکت کنند تا شکل خود را حفظ کنند.
به همین دلیل زندگی کردن امروزه اینقدر ساده شده است. امروزه ذهن و یا استعداد زیادی برای زندگی کردن و تأمین خانواده نیاز ندارد. ما در یک سطح حداقلی امنیت به سر میبریم. برای موفقیت تنها کار لازم این است که تصمیم بگیریم چقدر میخواهیم بالاتر از این سطح امن باشیم.
در تمام تاریخ، معلمها و مرشدهای بزرگ فلاسفه و پیامبران در موارد زیادی باهم اختلاف نظر داشتهاند. تنها در همین یک نکته همه آنها بهطور کامل و بینظیری متفقالقول و موافق بودهاند. کلید موفقیت و کلید شکست این است:
ما به آنچه به آن میاندیشیم تبدیل میشویم.
این عجیب ترین راز جهان است. چرا آن را عجیب میدانم و چرا به آن راز میگویم؟ در واقع این اصلاً یک راز نیست. این اولین بار توسط اولین مرشدها اعلام شد و بارها و بارها در کتاب مقدس به آن اشاره شده است؛ اما تعداد کمی از مردمان را یاد گرفتهاند و یا فهمیدهاند. به همین دلیل عجیب است و به دلایل عجیبی یک راز باقی مانده است.
مارکوس اورلیوس نویسنده بزرگ میگوید: زندگی هرکس چیزهایی است که افکارش را تشکیل میدهد.
دیزراییل میگوید: هر چیزی به دست میآید اگر فقط صبر کنید، یک انسان باهدف مشخص باید به نتیجه برسد و هیچ چیز نمیتواند مانع یک خواسته محکم شود.
دکتر نورمن وین ستت اینگونه بیان میکند: اگر منفی فکر کنید نتیجه منفی میگیرید و اگر مثبت فکر کنید نتیجه مثبت میگیرید. جرج برناردشاو میگوید: مردم همیشه شرایط را برای آنچه هستند سرزنش میکنند. من به شرایط اعتقادی ندارم. مردم موفق در این جهان به دنبال شرایط مورد نظر و مطلوب خود میکردند و اگر آن شرایط را پیدا نکنند آن را میسازند.
خب کاملاً واضح است. نیست؟ ما همانی میشویم که به آن فکر میکنیم. کسی که به اهداف ارزشمند و محکم فکر میکند به آنها دست مییابد. چون چیزی است که به آن فکر میکند. برعکس، کسی که هدفی ندارد، کسی که نمیداند به کجا میرود و چه افکاری باید داشته باشد، افکارش گیجی ترس و نگرانی خواهد بود و در نتیجه زندگی سرشار از گیجی و ترس و نگرانی خواهد داشت؛ و اگر به هیچ چیز فکر نکند هیچ چیز نخواهد شد.
5 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
مقاله مفید بود
واقعا همینطوره
فوق العاده است مرسی ازتون
بسیار عالی بود
حرفی جز عالی نمیشه گفت.
من کتاب رو دانلود کردم ولی ارور میده لطفا راهنمائی کنید