در بدو کودکی مغز ما کاملاً پاک است و هیچ چیزی در درون آن قرار ندارد. صرفاً موارد اولیه مربوط به حفظ بقا مثل نفس کشیدن در مغز ما وجود دارد. سایر موارد و اطلاعات را بهمرور یاد میگیرد. یادگیری و ثبت اطلاعات در مغز بهمرور انجام میشود و کمکم اطلاعات مختلف یکدیگر را تقویت میکنند و بهطور کاملتری در مغز ثبت میشوند.
نگاه بسیاری از افراد که معتقدند رانندگی خانمها خوب نیست را در نظر بگیرید. وقتی برای اولین بار کسی این جمله را میشنود بهعنوان یک اطلاعات اولیه و ساده در مغز او ثبت میشود. حال اگر در جاهای دیگر هم این جمله را بشنود کمکم این جمله در مغز او تقویت میشود. با تقویت آن، مغز او به دنبال یافتن مصداق برای آن میگردد. مغز سعی میکند نمونههایی از این اطلاعات را پیدا کند تا بتواند آن اطلاعات را به یک باور و یک اصل تبدیل کند. در این شرایط، اگر در یک تصادف یکی از رانندهها خانم باشد مغز او سریع این امر را با اطلاعات قبلی متصل میکند و اطلاعات قبلی را تأیید میکند. اگر راننده طرف مقابل مرد باشد هم مغز این تصادف را مصداق رانندگی بد خانمها تفسیر میکند. حتی اگر راننده مرد مقصر تصادف باشد بازهم چیزی عوض نمیشود. چرا؟ چون مغز ما به دنبال مصداقی برای اطلاعاتی است که قبلاً بارها دریافت کرده است. بهاینترتیب رشته مربوط به این اطلاعات قویتر میشود. این اتفاقات ادامه پیدا میکند. اکنون این جمله توسط خود ما هم بیان میشود و برای آن دلیل هم داریم. بهاینترتیب این موضوع به یک باور تبدیل میشود و بخشی از نظام باورهای ما و نگرش ما را شکل میدهد. از این به بعد شاید صدها تصادف دیگر ببینیم که هردو راننده مرد هستند؛ اما چون اطلاعات قبلی وجود ندارد این تصادفها چیزی را تقویت نمیکنند.
باورهای مختلف به همین شکل و بهمرور در مغز ما شکل میگیرند و مجموعه این باورها نگرش ما و نظام باورهای ما را شکل میدهد.
اینکه رانندگی خانمها خوب است یا بد مسئله مهمی نیست؛ اما باورهای مهمی در زندگی ما به همین صورت تشکیل میشود که باعث جلوگیری از رسیدن ما به اهدافمان میگردد.
نگاه ما به ثروت و ثروتمندان چگونه است؟ وقتی یک آدم خیلی ثروتمند را میبینیم اولین تداعی مغز ما از او چیست؟ یک آدم موفق و تلاشگر و باهوش که توانسته ثروت زیادی را به وجود آورد؟ یا یک فرد شارلاتان و مال مردم خور و احتمالاً دزد که معلوم نیست چطور اینهمه ثروت را جمع کرده است؟ رویداد اولیه و ثبتشده در مغز ما چه بوده است؟ در حال مصداق یابی برای چه چیزی هستیم؟ مصداق برای اینکه ثروتمندان با دزدی و راه غیر درست ثروتمند شدهاند؟ یا به دنبال مصداق ثروتمند سالم و انسان و موفق هستیم؟ اطلاعات اولیه دریافتی توسط مغز ما از خانواده و مدرسه چه بوده است؟
ثروت در ذهن و مغز ما تداعیگر چیست؟ با دیدن یک ماشین بسیار گرانقیمت یا خانههایی که صدها برابر تصورات ما قیمت دارند چه میگوییم؟ چه باوری و چه حسی نسبت به ثروت و ثروتمندان داریم؟ این نگرش و باورهای ما نسبت به پول میتواند مانع رسیدن ما به ثروت شود.
مثال رانندگی خانمها را به یاد بیاورید. همان اتفاق اینجا هم میافتد. در کودکی به ما گفتهاند که ثروتمندان آدمهای خوبی نیستند. در فیلمها و داستانها میبینیم که ثروتمندها همیشه آدم بدی هستند. انسانهای خوب و مهربان و باخدا همیشه فقیر هستند یا لااقل ثروتمند نیستند. البته معمولاً این انسانهای خوب با ثروتمندان دشمن هستند. جملات، ضربالمثلها و اشعار هم همین را تقویت کردهاند. همان اتفاق رانندگی خانمها در اینجا برای مغز ما میافتد. بدون اینکه بخواهیم یا حتی بفهمیم ثروت و پول با مسائل بد و غیر مطلوب در مغز ما ثبت میشود. حالا بدون اینکه بفهمیم حتی اگر خودمان در ظاهر و خودآگاه بخواهیم اما ناخودآگاه مغز ما از رسیدن ما به ثروت جلوگیری میکند. چون ثروت چیز خوبی نیست.
همانطور که گفتیم نگرش مجموعهای از تفکرات باورها و احساسات شما است. این مجموعه بر اساس تجربیات شما شکل گرفته است؛ اما چه چیزی بر نگرش تأثیرگذار است یا نگرش از کجا میآید؟
نگرش از کجا میآید؟
محیط شما میتواند تأثیر ویژهای در شکلگیری نگرش شما داشته باشد. این محیط میتواند محیط خانواده، محیط دوستان، همکاران، جامعه و… باشد.
هر محیطی که در آن قرار داشتهاید و دارید بر نگرش شما تأثیرگذار خواهد بود.
وضعیت شخصیت شما میانگین پنج نفر از کسانی است که بیشترین زمان را با آنها طی میکنید. جیم ران
وضعیت مالی و اجتماعی و اخلاقی شما هم همینطور است.
پس یکی از مواردی که تأثیر زیادی بر روی نگرش شما میگذارد محیط اطراف و نزدیکان شماست. اگر میخواهید نگرش خود را اصلاح کنید باید به اصلاح نزدیکان خود بپردازید. با افراد موفق و دارای نگرش مثبت و سازنده ارتباط برقرار کنید. اگر نمیتوانید برخی از اطرافیان و یا نزدیکان خود را حذف کنید لااقل ارتباط خود را با آنها کاهش دهید. با تغییر اطرافیان و نزدیکان خود خیلی سریع شاهد ایجاد تغییر در نحوه نگرش و زندگی خود خواهید بود.
شنیدههای ما از خانواده و دوستان و مدرسه نیز تأثیر زیادی بر نگرش ما داشته است. اگر این شنیدهها نگرش سازندهای را در ما شکل نداده است باید کمکم آنها را پاک کنیم و با موارد جدید جایگزین کنیم. میتوانیم با گوش دادن آموزشهای صوتی و مثبت این کار را انجام دهیم. با ارتباط با انسانهای موفق و گوش دادن به صحبتها و نتایج و راهکارهای آنها میتوان نگرش جدیدی را در خود ایجاد کنیم. همینطور دیدن اتفاقات و شنیدن داستانهای زندگی دیگران باعث ایجاد الگوها و نگرشی در ما شده است که بر تصمیمگیری و نگاه ما به زندگی تأثیرگذار است. مطالعه داستان زندگی و شرححال انسانهای موفق میتواند این نگرش را تغییر دهد. خواندن زندگینامه و نحوه موفق شدن و پیشرفت انسانهای بسیار موفق بهترین روش برای تغییر نگرش است.